ü      25 تیر 1386 هست و عجیبه!!  هوا ی رشت بارونی و خنک و درجه حرارتم 21 درجه سلسیوسه، چقدر دل چسبه ، مخصوصا بعد از یه مدت تحمل هوای گرم و شرجی !!!

ü      امروز داشتم یه کتاب تاریخی در مورد ایران باستان می خوندم یهو  استوپ  کردم، تو دوران پادشاهی بهرام اول(پسر شاپور اول ساسانی )،مانی رو زنده زنده پوست کندن!! یاد یکی از استادامون افتادم "مهندس نژاده" چون شیطونی می کردم می گفت پوستتو می کنم،  حتما از نژاد بهرام اینا بوده!!!

ü      دیروز وقتی هممون داشتیم بازی ایران و چینو نگاه می کردیم ، یه زن 23 ساله تو مهدکودک شخصیش که تو خیابون ماست به قتل رسیده، پلیس... فریادهای پدر ومادر ی که تنها دخترشون با لوله جاروبرقی خفه شده ...حس نا امنی...ظلم... جنس بی پناه ...

ü      قتل...گناه...گناه... ضعف ایمان... به قول افلاطون : اگر آدمی خیر و شر را بشناسد ممکن نیست خلاف اخلاق رفتا ر کند و طبق خیر عمل می کند! کی باید خیر و شر رو به آدما بشناسونه؟؟ چرا باید تعداد جاهلان تو جامعه زیاد باشه؟!

ü      ا‌‌َه ه ه ه ه ه ...از دست عنایتی و تیموریان ...گاهی هم از دست علی کریمی

ü      راه اندازی باشگاه کار؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ سازمان کار و امور اجتماعی و نو آوری!!!

ü      امروز با تموم وجود حس کردم که صدام برای یه زمزمه خودمونی هم به درد نمی خوره

ü      تارمو یه عزیزی دو در کرده ، با اینکه حس مالکیت در من شدیداْ یافت می شود، در این یک مورد هیچ واکنشی نشان ندادم... فعلا صابر می شویم تا بعد به حساب این قسم آدمیان برسیم .

ü      آه  صدای مادرم است که صدا می زند از دور مرا که بیا میوه بخور ...

ü      بدرود تا درودی دیگر!!!!!!!!!!